امور مالی غیرمتمرکز (DeFi)، در تابستان ۱۴۰۰ با طرحی به نام ییلد فرامینگ برای اولینبار معرفی شد. توکنهایی مثل کامپوند و سوشی، نوید بازدهی جذابی را برای معاملهگران کریپتو داد.
هدف اصلی سیستم مالی سنتی به طور کلی (بانکها، موسسات مالی و سرمایهگذاران) حمایت از تصمیمات تخصیص سرمایه کارآمد و تامین مالی فعالیتهای تولیدی است. فعالیت، به این معنی که رشد از طریق ایجاد شغل و سرمایه گذاری تامین میکند. مولد، به این معنا که فعالیت تامین مالی سودآور و در نتیجه پایدار است.
آیا دیفای جایگزینی برای روشهای سنتی است؟
بحران مالی سال ۲۰۰۸ به همه ما نشان داد که سیستم مالی فعلی چقدر شکننده است و به شدت به بانکها و مؤسسات مالی وابسته است که به عنوان واسطه در ارائه هرگونه خدمات مالی عمل میکنند. زیرساختهای مالی از نظر ساختاری پس از انقلاب صنعتی تغییر نکرده و شبیه به نرم افزار در دوران قبل از اینترنت است. موانع ورود زیاد، فرآیندهای غیرشفاف و ناکارآمد و هزینه تراکنش بالا منجر به نوآوری محدود در امور مالی شده است.
اما داراییهای کریپتو در حال حاضر تنها حدود 1 درصد از کل داراییهای مالی جهانی را تشکیل میدهند و به سه دلیل بعید به نظر میرسد که دیفای در شکل فعلی جایگزینی برای سیستم مالی سنتی شود.
اولاً، در حالی که تمرکززدایی بسیار نوآورانه است، در عمل فناوری مورد نیاز برای جایگزینی نقش واسطه از نظر مصرف انرژی کند و پرهزینه است. این امر باعث شده است که برخی از شبکههای رمزنگاری راهحلهای متمرکزتری برای مشکل راستیآزمایی اتخاذ کنند.
ثانیاً، خودکار بودن تراکنشها اجازه هیچ گونه رجوع قانونی را نمیدهد. اگر مشکلی پیش بیاید، پس از شروع تراکنش، راهی برای متوقف کردن یا معکوس کردن آن وجود ندارد. تصور افزایش مقیاس دیفای بدون توانایی به چالش کشیدن نتایج، بسیار دشوار است.
سوم، و شاید مهمتر از همه، دیفای در بیشتر موارد خود ارجاعی است. داراییهای رمزنگاری با سایر داراییهای رمزنگاری مبادله میشوند بدون اینکه در فعالیتهایی به کار گرفته شوند که با ایجاد شغل یا تسهیل سرمایهگذاری، رشد اقتصادی را تحریک کنند. به احتمال زیاد دیفای به اندازه کافی رشد نمیکند تا جایگزین امور مالی سنتی شود، تنها میتواند به رشد کمک کند.
امور مالی غیرمتمرکز تا چه اندازه مفید است؟
امور مالی غیرمتمرکز، به توسعهدهندگان این توانایی را میدهد تا محصولات مالی جدیدی مثل بانکداری غیرمتمرکز، بازارهای پول غیرمتمرکز و شرکتهای مدیریت دارایی غیرمتمرکز ایجاد کنند. دیفای در مقایسه با خدمات مالی امروزی ۱۰ برابر بهتر، سریعتر و ارزانتر است.
بیت کوین تصورات ما در مورد پول را به چالش کشید. برای اولین بار در تاریخ، ما توانستیم برای هر کسی، در هر نقطه از جهان، بدون واسطه متمرکز، پول ارسال و دریافت کنیم. راهاندازی اتریوم در سال ۲۰۱۵ به عنوان یک پلتفرم توسعه قراردادهای هوشمند، توسعه دهندگان را قادر ساخت تا برنامههای مالی پیچیدهتری مانند دیفای را در روی آن بسازند.
اما با این وجود، فناوری که داراییهای دیفای و کریپتو را فعال میکند، فناوری دفتر کل توزیعشده (DLT)، است و توانسته است بدون به خطر انداختن ایمنی و نهایی تراکنشهای مالی، واسطه را حذف کند. برای همین، این احتمال وجود دارد که فناوری پشت داراییهای کریپتو و دیفای به جریان اصلی وارد شود و نه امور مالی غیرمتمرکز.
تفاوت امور مالی متمرکز با غیرمتمرکز
در امور مالی متمرکز، داراییهایی مانند وام، طلا، سهام و ارزهای فیات وجود دارد. اما دیفای دارای داراییهای عصر جدید مثل استیبل کوین، NFT و توکنهایی به شکل ارزهای دیجیتال است.
در امور مالی متمرکز، زمانی که مصرف کننده یک پرداخت آنلاین به شخص دیگری انجام میدهد، واسطههای مختلفی مانند بانک صادرکننده، بانک خریدار، پردازشگرهای پرداخت مانند Visa/Mastercard و درگاه پرداخت برای اعتبارسنجی و اجرای تراکنش درگیر هستند. که باعث افزایش کارمزد تراکنش میشود. در دنیای دیفای، همان تراکنش توسط بلاکچینهایی مانند اتریوم و بدون واسطههای بیشتر، اجرا و تایید میشود.
اما خدمات مالی غیرمتمرکز در برابر تقلب آسیبپذیر هستند و به زیانهای ناگهانی منجر میشوند. قوانین و مقررات حاکم بر سیستم مالی سنتی به دلایل خوبی اتخاذ شده است. همچنین، ادعای تمرکززدایی، حذف واسطهها تقریبا غیرعملی است و سیستم کنونی در حال متمرکز شدن بر روی گرههای قابل اعتماد، یعنی «واسطههای» مورد اعتماد است.
وضعیت قانونگذاری در دیفای
قانونگذاران مالی از اول علاقه زیادی به فناوری و داراییهای کریپتو داشتند. با این حال، عجله نکردن برای تنظیم آنها از ابتدا نشان دهنده ناتوانی آنها در طبقهبندی بوده است. ارز بودند یا دارایی؟ آیا صرافیها پلتفرمهای خنثی هستند یا خودشان خطری را به سیستم اضافه میکنند؟ با گذشت زمان، اجماع در مورد اینکه داراییهای رمزنگاری چه نوع محصولاتی هستند و چگونه زیرساختهای اطراف آنها باید برای محافظت از مصرف کننده نظارت شود، به وجود آمده است. و اگرچه ارزهای دیجیتال هنوز تنها جزء کوچکی از کل سیستم مالی را از نظر ارزشی نشان میدهند، سیاست همچنان باید بر نحوه عملکرد آن نظارت داشته باشد، زیرا اجزای کوچک میتوانند اثرات بزرگی داشته باشند.
مقررات همچنین به حل مشکل عدم مراجعه قانونی کمک خواهد کرد. هیچ سیستمی در برابر آسیب در امان نیست و بازار دیفای نیز تفاوتی ندارد. توانایی نسبت دادن پاسخگویی و در نتیجه حل اختلافات برای مشروعیت بخشیدن و توسعه سالم دیفای، ضروری است.
اما شاید مهمترین محدودیت دیفای، در شکل فعلی آن، به نحوه ارائه (یا عدم) ارزش افزوده اجتماعی مربوط میشود. واسطهگری مالی هدف روشنی از تامین مالی فعالیتهای تولیدی دارد. در مقابل، محیط کریپتو خودارجاعی است. داراییهای کریپتو در جستجوی بازدهی بین خودشان معامله میشوند، اما نه لزوماً در جستجوی ارزش افزوده. آنها برای تامین مالی فعالیتهای مولد استفاده نمیشوند و فقط زمانی این کار را انجام میدهند که به پول فیات تبدیل شوند. برای اینکه دیفای، سیستم مالی فعلی را به چالش بکشد، باید وام گیرندگان و وام دهندگان را به گونهای گرد هم آورد که ارزش افزوده ایجاد کند.
با این وجود، فناوری پشت آن، فرصتهایی را برای افزایش بهرهوری ارائه میدهد که میتوان از آنها حتی در معماری سنتی مالی بهرهبرداری کرد. به همین دلیل است که بانکهای مرکزی علاقه شدیدی به درک اینکه چگونه میتوانند این فناوری را در پولهای فیات سنتی به کار ببرند، دارند. در سالهای آینده، میتوان انتظار داشت که فناوری بلاک چین در سیستم مالی ادغام شود و به افزایش کارایی آن کمک کند.